به وبلاگ ما خوش اومديد
ما زياد اهل تعريف كردن از خودمون نيستیم ولي من كه از رشته ي الكترونيك و دانشجوهاش ( مخصوصا بچه هاي اين وبلاگ) تاپ تر،نه پيدا كردم نه وجود داره كه پيدا كنم...
با خبر شدیم تو ورزقان و تبریز زلزله اومده. از جزئیات و آمار (خدای نکرده) تلفات دقیقا با خبر نیستیم ولی امیدواریم سلامتی باشه برای همه خانواده های آذری و ایرانی و همه مردم این کره خاکی......
به خاطر فقر خودم نیست
که عاشق دختران ایلام نمیشوم
به خاطر این است که میترسم
میترسم پیش از آنکه در آتش عشقشان بسوزم
آنها به خاطر فقرشان خودشان را به آتش کشیده باشند
آه!
از روی این نوشته بخوان!
ای مجری مجسمهی برنامههای شبانگاهی!
با آن لبخند عاریتی
از روی این نوشته بخوان
بگو
به مردم خاورمیانه بگو
به خاطر فقر خودم نیست
که عاشق دختران خاورمیانه نمیشوم
بگو به خاطر ترسم است
آه! ای مجسمهی مجری شبانگاهی!
بگو
با آن لبخند نخنما شده، بگو
ما نسل سوختهایم
نسل جوانانی که عاشق دختران سوخته میشوند
ـــــــــــــــــــــ
جهت اطلاع:
+ استان ایلام بالاترین آمار خودکُشی (و خودسوزی زنان و دختران) را در جامعهی ما دارد.
+ مديركل بهزيستي استان ايلام هشدار داد: خودکشي در استان ايلام به يک بحران اجتماعي تبديل شده که بسيار نگران کننده است. (ایسنا 1390)
+ معاون اجتماعی فرماندهی انتظامی استان ایلام با اشاره به آسیبهای روانی و اجتماعی شايع در این استان اظهار داشت: «این آسیبها دلایل و ریشههای گوناگون فرهنگی، اقتصادی و... دارد.» (1390)
+ یک جامعه شناس بیشترین میزان بحران های اجتماعی درکشور ازجمله خودکشی را در ایلام و خوزستان عنوان کرد و گفت: البته بخشی ازبحران ها دراین مناطق مربوط به خودکشی است و در آنجا زنان و جوانان به بحرانهای روحی روانی و افسردگی دچار می شوند و بعضا ممکن است اینها به شکل آسیب های اجتماعی بروز پیداکنند. (ایلنا 1391)
سرهنگ ساندرس یک روز در منزل نشسته بود که در این میان نوه اش آمد و گفت : بابابزرگ این ماه برایم یک دوچرخه میخری ؟
او نوه اش را خیلی دوست می داشت ، گفت : حتماً عزیزم ،
حساب کرد ماهی ۵۰۰ دلار حقوق بازنشستگی میگیرد و حتی در مخارج خانه هم می ماند .
شروع کرد به خواندن کتاب های موفقیت . در یکی از بندهای یک کتاب نوشته بود: قابلیت هایتان را روی کاغذ بنویسید .
او شروع کرد به
نوشتن ، تا اینکه ،
دوباره نوه اش آمد و گفت : بابا بزرگ داری چه کار می کنی ؟
پدربزرگ گفت : دارم کارهایی که بلدم را مینویسم .
پسرک گفت : بابا بزرگ بنویس مرغ های خوشمزه هم درست می کنی .
درست بود ؛ پیرمرد پودرهایی را درست می کرد که وقتی به مرغ ها میزد مزه مرغ ها شگفت انگیز می شد .
او راهش را پیدا کرد . پودر مرغ را برای فروش نزد اولین رستوران برد اما صاحب آنجا قبول نکرد ،
دومین رستوران نه ، سومین رستوران نه ، او به ۶۲۳ رستوران مراجعه کرد و ششصدوبیست و چهارمین رستوران ،
حاضر شد از پودر مرغ سرهنگ ساندرس استفاده کند .
امروزه کارخانه پودر مرغ کنتاکی در ۱۲۴ کشور دنیا نمایندگی دارد .
اگر در آمریکا کسی بخواهد تصویر سرهنگ ساندرس و پودر مرغ کنتاکی را بالای درب رستورانش نصب کند ،
باید ۵۰ هزار دلار به این شرکت پرداخت کند .
این آقایی که در عکس میبینید یک زمانی اسمش بابک بوده مثل هزاران ایرانی بی سرانجام در ایران سرزمین مادریاش را ترک گفته و به آمریکا رفته و سالهاست نامش شده «موهاک»، موهاک فردوسی، تا همین دیروز ۲۰۰ نفر بیشتر او را مثلاً در توییتر نمیشناختند اما از دیروز تا الآن در توییتر ۲۷۰۰ نفر وی را دنبال میکنند و هر لحظه هم آمار محبوبیت و شهرت وی بیشتر و بیشتر دارد میشود.
بابک یا همان موهاک مهندس پرواز ناسا است، او مدیر برنامه کنجکاوی مریخ و مدیر پرواز کاوشگر کیوریاسیتی (کنجکاوی)است که امروز موفق شد بر سطح مریخ با موفقیت فرود بیاد و موجی از شادمانی و موفقیت را برای علاقهمندان این رشته و اکثر آمریکائیها رقم بزند.
الآن هم اکثر شبکه های تلویزیونی آمریکایی خبرش را دارند پخش میکنند، او هم با همین شکل و شمایل دارد حرف میزند و کسی هم کاری ندارد بابا مامانش چه کاره بودند، دین و ایمانش چیست؟ چرا موهاشو این ریختی کرده؟ و رئیس جمهور آمریکا رو قبول داره یا التزام عملی داره و یا نداره و از این جور سؤالات که معمولاً در رسانه های ایرانی حرف اول رو میزنه وقتی یک نفر موفقیتی کسب میکنه!
وقتی این عکس رو نگاه میکنیم همه ما مطمئن هستیم که اگر بابک الآن ایران بود اول از هر چیزی «گشت ارشاد» می گرفتش و بعد از یک جفت سیلی و چک و لگد و فحش به پدر و مادرش که اینگونه بزرگش کردند، موهاشو یا با فندک و کبریت آتش میزدن یا با سنگ و چوب و ...ماشین میکردن!
آقایون حسام و محمد من خودم یه رگ شمالی (رشتی ) دارم که مامانم اونجاییه و همه ی فک و فامیلش.. به شمالیا هم ارادت خاص دارم و قصد توهین به هیشکیو نداشتم ولی اگه توهینی شده و در واقع سوء تفاهم ,بابتش همینجا عذرخواهی میکنم ولی بابته مطلبم ,جواب پست خودتون بود ..
مصاحبه کننده: شما معمولا صبح ها چه کاری انجام می دهید؟
دانشجو: صبح که از خواب بیدار میشم، وبگردی می کنم.
مصاحبه کننده: بعد از ظهر چطور؟
دانشجو: این که پرسیدن نداره! خب معلومه، وبگردی می کنم.
مصاحبه کننده: و شب ها؟
دانشجو: وبگردی می کنم دیگه.
مصاحبه کننده: پس چه زمانی درس می خوانید؟
دانشجو: زمانی که وبگردی نمی کنم.
مصاحبه کننده: پس زمان هایی هم هست که وبگردی نمی کنید.
دانشجو: نه، زمانی نیست که وبگردی نکنم.
مصاحبه کننده: پس منظورتون اینه که درس نمی خونید؟
دانشجو: چرا می خونم.
مصاحبه کننده: میشه خیلی واضح بفرمایین کی درس می خونین؟
دانشجو: توی وبگردی هام یه وقتایی ناخواسته و از روی بدشانسی، به وبلاگای درسی برمی خورم و باز هم متاسفانه تا زمانی که بخواهم اون وبلاگ رو ببندم، چشمم به یکی دو تا از جمله ها میخوره و با این روش تقریبا روزانه، پنج جمله ی ناخواسته یاد می گیرم
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
Urmia Electronic 91 و آدرس
urmia-electronic91.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.